در زیر قسمت کوتاهی از کتاب تولدی دیگر اثر شادروان شجاع الدین شفا را که می دانم ،حتما بسیاری از شما آنرا خوانده اید آورده ام و البته کسانی هم که ، یا با سلیقه شان مطابقت نداشته ، یا تمایلی به خواندن آن نداشته اند را ، هر چند ، (بنده کسی نیستم که به دیگران بگویم ،چه چیز بخوانید وچه چیز نخوانید) ،به خواندن آن توصیه می کنم.
هدف از آوردن این قسمت از کتاب و صحبت در باب آن ، به موضوعات گذشته و شرایط بحرانی کنونی کشورمان بر می گردد.
نویسنده در بخشی از این نوشته ها در مورد ، مساله ی حل نشدنی بین ایران و اسراییل سخن به میان آورده و در آن از آینده ای روشن برای ایران و اسراییل گفته ، که وجود آیت الله و خاخام را در آن حذف می کند ، اکنون ، حداقل برای ما روشن است که با وجود آخوند ، این آب و خاک با سرعت هر چه بیشتر ، رو به نابودی خواهد رفت .نمونه اش را در زلزله ی آذریایجان و تمامی حوادث پیشین دیده ایم . اما همین حوادث وحتی از اینها بدتر را در کشوری همچون ژاپن دیده ایم ، به عنوان مثال زلزله وسونامی بزرگ ژاپن در سال قبل که دیدیم چگونه این کشور باز هم توانست کمر راست کند و ضررهای به بار آمده را جبران.
چرا ژاپن توانست و ما نتوانستیم؟ دلیلش کاملا برای ما روشن است ، چون دولتمردان ما یک مشت آخوند مفت خور هستند ، که جز مفت خوری و غارت این آب و خاک چیز دیگری بلد نیستند ، آن از امامشان که می گفت اقتصاد مال خر است و این هم از نوچه هایش که وضعیت اقتصاد و همه چیز این مملکت را به سوی نابودی سوق داده اند.
اما اکنون چه باید کرد ، تنها راه نجات این آب و خاک کهن و جلوگیری از هر گونه حادثه ی غیر طبیعی دیگر، فقط ، اتحاد، اتحاد و اتحاد است .
کتاب حاضر درآ خرين سال يک سده، و در آخرين سال يک هزارهِ نوشته شده است، و با اين انگيزه نوشته شده است
که بتواند راهنمای فکری نسل نوخاسته ای باشد که در کوتاه زمانی پا به قرنی تازه و به هزا ره ای تازه خواهد
گذاشت. اگر من چنين راهنمائی را تلاشی ضرورِی دانسته ام، برای اين است که ميراث بر يکی از والاترين تمدنها و
فرهنگهای تاريخ بشری است در جريان اين است که اين جابجائی سده ها و هزاره ها را در بدترين صورت ممکن،
يعنی بصورت نسلی صغير- صغير شرعی و صغير سياسی - انجام دهد.
در پايان هر سال مردمان سودها و زيانهای سال کهنهِ خود را به حسابرسی می گذارند تا حاصل آنرا ملاک کار
خويش برای سالی نو قرار دهنده. ملت ها نيز می توانند حسابرسی مشابهی را - در بعدی دراز مدت تر در مورد
گذشته و آيندهِ خويش بکنند. چنين بعدی برای برخی از آنها می تواند مقياس دهه ها را داشته باشد، برای برخی ديگر
مقياس سده ها را، و برای شمار انگشت شمارِی مقياس هزاره ها را. ا ز صد و هشتاد و هشت کشور عضو سازمان
هستند، زيرا تاريخ « دهه ای » ملل متحد، در جهان کنونی ما، نزديک به صد و بيست کشور کشورهائی فقط
موجوديتشان بعنوان کشورهائی مستقل از سال های بعد از جنگ جهانی دوم و پايان عصر استعمار آغاز شده است.
هستند که آغاز موجوديتشان به تحولات تاريخی پايان هزارهِ اول و آغاز « سده ای » شصت کشور ديگر کشورهائی
هزارهِ دوم و به اکتشافات بزرگ جغرافيائی نيمهِ دوم اين هزاره مربوط می شود و تنها ده کشورند که در حساب تاريخ
بشمار می آيند، يعنی از چند هزار سال پيش تا کنون بطور مستمر در صحنه تاريخ حضور داشته اند. « هزاره ای »
همهِ اين کشورها در شرايطی يکسان به هزاره ای که از راه می رسد پا نمی گذارند. کشورهائی از آنها چون ژاپن و
ايتاليا بصورت ممالکی کاملا پيشرفته وارد اين هزاره می شوند. کشورهائی چون چين و هند پس از گذراندن
دورانهائی دشوار بسوِی آينده ای بسيار اميدبخش تر پيش می روند. در عوض کشورهائی چون مصرو اتيوبِی
(حبشه) و يمن کماکان با زندگانی جهان سومی خود دست بگريبانند و آينده واقعا اميدبخش ترِی را در پيش رویِ خود
نمی بينند. در اين ميان تنها دو کشور اسرائيل و ايران اند که در شرايط برزخ کنونی خويش با اين معمایِ حل نشده
رويارويند که همچنان با هويت های خاخامی و آيت الهی در درون پيله ای که بدور خويش تنيده اند باقی بمانند، يا سر
از غار اصحاب کهف برآورند و بصورت کشورهائی مترقی پا به هزارهِ تازه ای گذارند که در آن منطقه جائی برای
خاخام و آيت الله وجود نمی تواند داشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر