۱۳۹۱ مهر ۷, جمعه

بالاخره کشف کردم که امام جمعه محترم خلخال چگونه به رقم حیرت انگیز 400میلیون دلار رسیدند!

امام جمعه خلخال گفت خلخالی ها به خاطر اهانت به پیامبر اسلام 2 روز گوگل را تحریم کردند که این امر موجب ضرر 400 میلیون دلاری به گوگل شد.
با کمی تفکر و تامل در گفته های جناب امام جمعه خلخال اینگونه میتوان نتیجه گرفت که ایشان یکی از مدارک علمی خود را در ریاضیات و آمار کسب کرده اند و صد البته این سخنان نشانگر مطالعات گسترده ایشان در این رشته میباشد .
به خاطر این سخنان عالمانه باید به ایشان گفت آفرین صد آفرین دکتر امام جمعه ی نازنین !
البته نباید زمان گفتن این سخنان را که ایشان در چه حالی بودند از نظر دور داشت ، با توجه به اینکه ایشان دانشمند برجسته ای هستند و در زمینه های زیادی تبحر و به علوم گونان زمان خود آشنایی کامل دارند ، احتمالا قبل از بیان این سخنان مشغول مطالعه ی علوم خفیه نیز بوده اند ، این خود از آنجا معلوم است که دکتر امام جمعه محترم ، اجنه و شیاطین شهر خلخال را هم نیز جزو مردم خلخال به حساب آورده اند .
تعداد مردم خلخال با توجه به آمار حدودا 150 هزار نفر است که اگر اجنه ی شهر خلخال را که احتمالا به بالای 7 هزار ترلیون نفر میرسد به حساب آوریم مطمئنا ضرر و زیان شرکت گوگل توسط مردم خلحال که به 400 میلیون دلار در 2 روز رسید ، قطعا درست خواهد بود. البته اگر تعداد اجنه ها وشیاطین حومه ی شهر خلخال را هم به حساب آوریم احتمالا سر به بی نهایت میگذارد.
این مساله حاکی از آن است که چقدر اینترنت مورد توجه امام جمعه و اجنه ی محترم شهر خلخال میباشد و نشان میدهد که ایشان چه نفوذ زیادی در بین اجنه و شیاطین دارند .
این مورد که امام جمعه دانشمند خلخال توانسته اجنه و شیاطین را مشتاق جستجو در گوگل کند و بعد آنها را از جستجو در گوگل منع کند میتواند برای دیگر ائمه جمعه آموزنده باشد و به آنها نیز در رفاقت با اجنه و شیاطین و نحوه ی ارتباط موثر با آنها کمک فراوانی کند.


۱۳۹۱ مهر ۵, چهارشنبه

بیایید برای رسیدن به دموکراسی از زندگی خود شروع کنیم

ما همه ادعا داریم که دموکراسی خوب است و همه سعی داریم خود را به لباس زیبای دموکراسی ملبس و تظاهر به رعایت این آرایش نماییم.
بیایید خود را بیازماییم و ببینیم که چقدر این لباس برازنده ی قامت ماست و اصولا آداب پوشیدن و استفاده  ی آن را می دانیم؟ 
 این آزمایش را از کجا شروع کنیم؟ 
شما در چه سنی هستید، نوجوان هستید یا جوان، میان سال یا کهن سال؟ فرض می کنیم ، نوجوان هستید، خوب در خانواده ی چند نفری زندگی می کنید؟ پسر هستید یا دختر؟ فرزند چندم؟ روابط شما با سایر اعضای خانواده بر چه پایه ای است؟ با دوستان خود چگونه ارتباط برقرار می کنید؟ چه حرفی شما را خوش می آید و از چه حرفی می رنجید؟ آستانه ی تحمل شما چقدر است؟ اگر برادر یا خواهر شما  که از شما کوچکتر است از صدای موزیک شما ناراحت باشد چه برخوردی با او می کنید؟ اگر پدر یا مادر شما مهمان داشته باشد  یا مهمان باشد و شما  مخالف آن مهمان یا مهمانی باشید چگونه برخورد می کنید ؟ اگر مرد خانواده هستید و زن شما با رفتن به منزل فامیل شما موافق نباشد چه می کنید؟  اگر فرزند شما ، مثلا به رشته ی تجربی  یا ریاضی علاقه نداشته باشد برخورد شما با او چیست؟اگر او بگوید ، من نمی خواهم  دکتر یا مهندس بشوم  و من می خواهم نجاری یا آرایشگری را پیشه خود کنم چه واکنشی از خود نشان می دهید؟ چرا ما یک نجار خوب ، خیاط خوب، بنای خوب ، مکانیک خوب ، دکتر خوب و یک مهندس خوب نداریم؟ چرا همه این مشاغل را داریم ولی شاغلین آن سرآمد نیستند؟ می دانید چرا ، چون انتخاب با آنها نبوده ، چون در انتخاب آزاد نبوده اند ، چون حق انتخاب را از آنان گرفته ایم و تحت فشار یا از سر اجبار به آن روی آورده اند. 
چرا یک خانواده که رکن و اساس اولیه ی اجتماع است این قدر سست و بی پایه می باشد؟ 
چون همه حق متعلق به مرد است، مرد حق دارد تا پاسی از شب بیرون باشد، مرد حق دارد با دوستان جلسه داشته باشد ، مرد حق دارد با زن های فامیل و دوستانی که نان و نمک خورده اند خوش و بش کند، گرم بگیرد و غیره. در پاسخ به سوال همسر مبنی بر اینکه چرا اینگونه رفتار کردی  اگر پاسخی در کار باشد می گوید مگر چه شده است؟ فامیل بود ، همکار بود ، کار داشت و الی آخر. ولی آیا این پاسخ از زن شنیدنی ست، قابل قبول است، پذیرفتنی ست که زن شما در ماشین دوست شما باشد؟  چرا نمی توانیم آنچه را برای خودمان می خواهیم برای دیگران هم بخواهیم؟ بیایید در خلوت با خود فکر کنیم و به عملکرد خود نمره دهیم ، به راستی چند نفر از ما نمره قبولی می گیریم؟ چند نفر از ما فکر می کنیم که بچه ، زن ، پدر ، مادر ، خواهر و یا برادرمان به اندازه یا بیشتر از ما می دانند؟ اگر فرزند شما همجنسگرا باشد چه می کنید ؟ الان نمی گویید زبانت را گاز بگیر ؟ بیایید برای رسیدن به دموکراسی از خود شروع کنیم و خود را بسازیم. 

۱۳۹۱ شهریور ۲۶, یکشنبه

مطلبی از رساله ی خمینی این ملعون تاریخ و بررسی آن

مساله ی 2459 صفحه ی 392 رساله ی توضیح المسائل خمینی ،:( مستحب است در شوهر دادن دختری که بالغه است ،یعنی مکلف شده عجله کنند، حضرت صادق علیه السلام فرمودند: یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه ی او حیض نبیند.)
و این گفته ها یعنی اینکه دختر قبل از رسیدن به سن بلوغ ، به خانه ی شوهر برود، یعنی قبل از 9 سالگی.
وقتی امام و به قول آقایان اسلامی ، امام معصوم این گونه سخن می گوید ،آدم نه تنها به معصوم بودنش شک  ،بلکه به داشتن عقل در او هم باید شک کند. البته جنون را هم به مسائل و مشکلات امام جعفر صادق باید اضافه نمود.
اگر آن امام ،به قول آقایان در ارتباط با خدا بوده و از دانش وحکمت برخوردار بوده، باید که می دانسته اگر دختر 9 ساله ازدواج کند و حامله شود با خطرات زیادی از جمله مرگ روبرو می شود ، همانگونه که فاطمه بعد از حامله شدن بر سر فرزند پنجمش در 17 سالگی می میرد.تازه دختر نه ساله که یک بچه به حساب می آید وباید با عروسک بازی کند واز بچه بودنش لذت ببرد ، نه اینکه در خدمت شهوت مردی باشد که او را همچون برده می خواهد در استخدام امیال خود قرار دهد.
آیا این گفته ها حاکی از آن نیست که اسلام  و اسلامیون تنها مرد را انسان می دانسته و می دانند؟ ظلم وخشونت علیه زنان در قوانین شرع و فقه اسلامی بی نهایت بوده و است ، چرا که نگاه اسلام به زن ،نگاهی ابزاری بوده است و زن را وسیله ای برای بر آورده شدن امیال مرد معرفی می کند ، از این حدیث و حدیث هایی از این دست در مورد زنان در این کتاب زیاد مشاهده می شود ، شما را به خواندن رساله ی خمینی و دیگر فقهای اسلامی دعوت می کنم ، زیرا خواندن اینگونه کتابها ما را در فهم بیشتر از اسلام و نگاه آن به مسائل بسیار کمک خواهد کرد .

۱۳۹۱ شهریور ۲۳, پنجشنبه

اگر توهین به مقدسات مسلمانان بد است ،توهین به مقدسات سایر ادیان خوب است؟

آیا تاریخ در حال تکرار است؟ آیا سیاست حزب دموکرات همان است که کارتر انجام داد؟ با نگاهی گذرا به اتفاقات بنغازی در لیبی، مصر و یمن و ...آیا اینها یادآور سیاستگذاری حزب دموکرات در زمان ریاست جمهوری کارتر نمی باشد ؟آیا اوباما می تواند چون ریگان که دیوار بزرگ و ضخیم برلین را شکست، دیوار اسلامیون افراطیِ روی کار آمده ی خاورمیانه را بشکند؟ آیا سیاست منفعل اوباما ، سر خط روزگار تلخ 57 را یادآور نمی شود؟ این است دموکراسی وعده داده ی آقای اوباما در خاورمیانه؟اگر در زمان کارتر یک سفارتخانه را گرفتند در زمان ایشان که چندین سفارتخانه را گرفته اند و علاوه بر آن چندین کاردار و سفیر را کشته اند .
اما در اینجا روی سخنم با شما تندروهای اسلامی است که همیشه باعث دردسر بوده اید، نه تنها در این زمان بلکه از صدر اسلام  و روی کارآمدنتان ،برای اثبات مدعای خودتان دست به هر جنایت و خشونتی زده اید،اگر توهین به مقدسات شما بد است ، چرا توهین به مقدسات دیگر اقوام را خوب می دانید ؟ نمونه اش حمله ی وحشیانه تان به ایران 1400سال پیش و توهین به مقدسات دین ما که در آن زمان زرتشتی بود ،شما که با زور شمشیر اسلامتان را گسترش دادید،چنانکه اگر کسی به دینتان ایمان نمی آورد خونش را مباح وقتلش را واجب می دانستید، درست همان کاری که اکنون نیز انجام می دهید. 
مگر در بازگویی تاریخ اشکالی است؟ مگر شما می توانید تاریخ را پاک کنید؟ این تاریخ خود شماست که از بازگوی اش اینگونه هراسان می شوید و آن می کنید که اکنون شاهدش هستیم ؟ آخر مگر این گفته ای که ازدواج با دختر 9 ساله جایز است از سخنان پیامبرتان نیست؟ چرا که دختر خود او در سن 9 سالگی با علی ازدواج کرد . 
مگر این حقیقت را می شود کتمان کرد ؟ مگر حکایت زید، پسر خوانده ی محمد را که در قرآن خودتان نوشته شده نخوانده اید ،مگر می توانید منکر آن شوید ؟ شما را رجوع می دهم  به سوره ی احزاب آیه های 36 تا 38 .
مگر جز این بود که پیامبر، زینب زن پسر خوانده اش را می بیند و از او خوشش می آید و سرانجام او را به زنی می گیرد ؟ 
آیا می توانید  سوره ی بقره آیه ی 191 را از قرآن حذف کنید ؟ این را از آن جهت گفتم که کشتن کافران که همانا ایمان نیاورندگان هستند در آن به صراحت گفته شده و دست شما را برای کشتن  آنها باز می گذارد و به عملتان  وجاهت قانونی و شرعی می دهد.
آیا این سخنان توهین به دیگر ادیان نیست ، یعنی کسانی که دین شما را باور دارند خوبند و دیگران بدند؟
سوره بقره آیه ی 216 خود گواه دیگری است بر این مدعا: بر شما کشتار کردن (جهاد) واجب شده است هر چند که از آن کراهت داشتید و بسا از چیزى
کراهت داشته باشید که خیرتان در آن است و بسا چیزى را دوست مى دارید و آن براى شما بد است و خدا مى داند و شما نمى دانید ( 216)

یهودیان قبیله "بنی نظیر" که از ترور شدن یکی از روساي خود بنام "کعب ابن اشرف" توسط مسلمانان و به دستور محمد، خشمگین بودند آماده طغیان شدند ولی محمد دستور به کشتار آنان داد ، آنان را محاصره کرده و نخلستان هایشان را نیز به آتش کشیدند و در پایان، آنان توسط مسلمانان غارت شدند و افراد آن قبیله ،تصمیم به ترك آن دیار گرفتند.(سوره ی حشر آیه های 3 ،4 و 5) این کشتار توسط محمد را ،به روشنی شرح  و کار محمد را درست و به جا جلوه می دهد.
آیا تاریخ را می توانید به گونه ای دیگر نشان دهید ،آیا این سخنان که همگی گفته ی قرآن است را می توانید دروغ بخوانید؟ نه اینها تاریخ است و نمی توان آنها را عوض کرد. حال چرا آن چیزی را که به درستی از تاریختان به شما می گویند ،بد می دانید و در صدد انتقام از گویندگانش بر می آیید و آن می کنید که می بینیم ، کشتن ، غارت کردن ،  به آتش کشیدن و همه ی این کار های بد در قرآن شما توصیه شده ، پس چرا گفتن حقایق شما را خشمگین می کند ، یا شما سخنان پیامبرتان را باور دارید یا به دروغ می گویید باور دارید؟


۱۳۹۱ شهریور ۲۱, سه‌شنبه

به شیخ شهر فقیری ز جوع برد پناه

به شیخ شهر فقیری، ز جوع  برد پناه/  بدین امید که از جود، خواهدش نان داد/    هزار مسأله پرسیدش از مسائل و گفت/که گر جواب نگویی ، نبایدت   نان داد /
نداشت حال جدال آن فقیر و،شیخ غیور/نداد نانش  و  آبش ببرد   تا  جان  داد  /
عجب که با همه دانایی این نمی دانست/که حق به بنده ،نه روزی به شرط ایمان داد/
من    و   ملازمت    آستان   پیر مغان/که جام می ، به کفِ کافر و مسلمان داد/              
این شعر از لطفعلی آذر بیگدلی شاعر قرن دوازدهم هجری است.

۱۳۹۱ شهریور ۱۹, یکشنبه

خواسته ی همه ی ما یکی ست و آن هم نابودی جمهوری جهل وجنون

جمهوری اسلامی چه خواسته و چه می خواهد ، چه گفته ، چه کرده وچه می کند ، ما و اپوزسیون  چه گفته ایم و چه کرده ایم؟  در این 33 سال که از روی کار آمدن جمهوری جهل و جنون می گذرد ، بسیار کسانی ، علیه این حکومت سرکوب گر ، سخنها گفته اند و البته شاید در بین این سخنانشان ، ناسزاها نیز داده اند . اما آیا این حرفها که در طی این 33 سال زده ایم راه به جایی برده و اگر راه به جایی برده تا کجا بوده؟ آیا اصولا جمهوری اسلامی تا کنون از این همه حرف که بسیاری از مردم و یا اپوزسیون زده اند ترسی به خود راه داده  و یا اصلا در رفتار کنونی  اش تغییر مثبتی داده است؟
با کمی جستجو در رفتار گذشته و حال این حکومت غارتگر در می یابیم ، که اصولا این حکومت و حاکمان ظالمش نه تنها از مواضع گذشته خود عدول نکرده اند بلکه حتی بر مواضعی سخت تر و بد تر از گذشته پافشاری می کنند و چنانکه می بینیم بر حجم سر کوب ها و جنایات خود افزوده اند. 
چرا ما در مبارزه علیه این جانیان بالفطره ، تا کنون بطور موثر موفق نبوده ایم؟
در این بحث قصد آن ندارم که بگویم این درست است یا آن ، قضاوت را در پایان نوشته هایم به عهده ی شما خواننده ی محترم می گذارم و خود را از دخالت جهت مدارانه کنار می کشم.
و اما پاره ای از دلایل عدم پیروزی ما در این مبارزه را که با کمی مطالعه در تاریخ سی وسه ساله ی ظلم این ظالمان  فهمیده ام، با شما در میان می گذارم.
جمهوری اسلامی از زمان  روی کار آمدنش ، همیشه با دروغ و فریبکاری، تبلیغات دروغین و با استفاده از اشاعه ی  فرهنگ خرافه و جهل ، توانسته، تا حال، اهداف شوم خود در این مملکت را پیاده کند.
البته این تنها بخشی از کل است ، اضافه بر اینها مواردی از این دست را می توان نام برد که : جمهوری اسلامی از حرف نترسیده و نمی ترسد ، تازه بارها دیده ایم کسانی را که ناسزاها به این اوباش گفته اند و هیچ عکس العملی را از خود نشان نداده اند ، اما زمانی که پای عمل به میان می آید و اتحادی شکل می گیرد ، این آقایان شمشیر را از رو بسته و وارد عمل می شوند .
این آقایان از اتحاد من وشما می ترسیده و می ترسند و همیشه در صدد تفرقه و جدایی من وشما بوده اند . آنها نقطه ضعف ما را خوب شناخته اند و فهمیده اند که اگر بذر نفاق و تفرقه را در میان ما بپاشند ، می توانند تا ابد بر ما حکومت کنند .
نمونه اش اختلافاتی ست که سالها در بین احزاب سیاسی و اپوزسیون ما وجود دارد .
علی رقم آن که همه می دانیم با کنار نگذاشتن این اختلافات راه به جایی نمی بریم ، چرا هر کدام از ما سنگ خود را بر سینه می زند ، حال آنکه خواسته ی همه ی ما یکی است و آن هم سرنگونی جمهوری جهل و جنون.

۱۳۹۱ شهریور ۱۶, پنجشنبه

من اگر برخيزم تو اگر برخيزي همه بر مي‌خيزند

روی سخنم امروز با ، من وشما است ، من وشمایی که از حاصل جمع آن چیزی جز یک کلمه به دست نمی آید و آن همانا کلمه ی خوش آهنگ (ما ) می باشد . بله امروز من و شما سالها و بلکه قرنهاست که بر اثر تهاجم مشتی خونخوار از هم جدا مانده ایم شاید در برهه هایی از این سالها و قرنها وطن دوستانی بوده اند که در پی ، یکی کردن من و شما بوده اند و هر چند زمانی کوتاه  توانسته اند به این آرزوی بزرگ دست پیدا کنند . اما سالیانی نه چندان دور ، دیگر بار نوادگان این بی همه چیزان توانستند با فریب دادن من و شما بر این آب و خاک دست اندازی کنند و این کنند که اکنون شاهد آن هستیم . 
بله ما شدن ، یکی شدن  و اتحاد، سخنی است که به کرّات از زبان این و آن شنیده ایم و صد البته که گفته ای است تکراری ، اما آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده ایم که چرا نتوانسته ایم  تا اکنون به وحدت در نظرات و آراء  مشخصی برسیم؟چرا نتوانسته ایم عقاید و نظرات همدیگر را بپذریم و به آنها احترام بگذاریم؟ چرا و چراهای زیادی هستند که تا کنون برای آنها به پاسخ مشخصی نرسیده ایم.
اما بیاییم به برخی  جوابهایی که ممکن است ،  ما را در رسیدن به بعضی جوابها یاری کند کمی تامل کنیم،شاید به برخی از جوابهای بی پاسخ خود دست پیدا کنیم .
آیا فکر نمی کنیم که اگر ما به عقاید و نظرات همدیگر احترام نمی گذاریم ،ریشه در جهل و خرافه پرستی  و نخواندن تاریخ و نخواستن ما در درک یکدیگر از خودمان 
دارد؟ 
آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده ایم که اگر بی احترامی به عقاید و نظرات  یکدیگر در ما نهادینه شده ، ریشه در اجباری است که 14 قرن پیش عربهای بادیه نشین در پذیرفتن دینشان بر ما روا داشتند؟ هم آنها بودند که با زور شمشیر و بی احترامی به دین وآیین هزران ساله ی مردمی با فرهنگ ،کاری کردند که بی احترامی به عقاید  در میان مردمی با  آن تمدن دیرینه ، نهادینه شود.
و اکنون فرهنگ منحط عربهای سلطه جو ، هزاران سال است که در میان من وشما، رواج یافته و دیگر به جزیی جدا نشدنی از شیوه و رفتار و کردارمان بدل گشته است .
سالهاست که سخنوران و اندیشمندانی در این باب سخن بر زبان رانده اند و کتابها نوشته اند ، تا شاید بتوانند من وشما را به خود آورند، که البته تا اکنون هر چه کوبیده اند به در بسته بوده. تا من و شما نخواهیم ، من وشما ، ما نخواهیم شد.
در زیر کتابی را به شما معرفی می کنم ، که البته باز هم می گویم ، صرفا جهت خواندن و آگاهی بوده و است، قضاوت به عهده ی شماست .
کاتب قرآن وایران نوشته ی کاوه،اینجا

با من اكنون چه نشستن‌ها، خاموشي‌ها
با تو اكنون چه فراموشي‌هاست
چه كسي مي‌خواهد
من و تو ما نشويم
خانه‌اش ويران باد
من اگر ما نشوم، تنهايم
تو اگر ما نشوي،
خويشتني
از كجا كه من و تو
شور يكپارچگي را در شرق
باز برپا نكنيم
از كجا كه من و تو
مشت رسوايان را وانكنيم
من اگر برخيزم
تو اگر برخيزي
همه بر مي‌خيزند
من اگر بنشينم
تو اگر بنشيني
چه كسي برخيزد؟
چه كسي با دشمن بستيزد؟
چه كسي
پنجه در پنجه‌ي هر دشمن دون
آويزد
دشت‌ها نام تو را مي‌گويند
كوه‌ها شعر مرا مي‌خوانند
كوه بايد شد و ماند،
رود بايد شد و رفت،
دشت بايد شد و خواند
در من اين جلوه‌ي اندوه زچيست؟
در تو اين قصه‌ي پرهيز كه چه؟
در من اين شعله‌ي عصيان نياز،
در تو دمسردي پاييز – كه چه؟
حرف را بايد زد!
درد را بايد گفت!
سخن از مهر من و جور تو نيست
سخني از
متلاشي شدن دوستي است،
و بحث بودن پندار سرور آور مهر
آشنايي با شور؟
و جدايي با درد؟
و نشستن در بهت فراموشي ـ
ـ يا غرق غرور؟!
سينه‌ام آينه‌اي است
با غباري از غم
تو به لبخندي از اين آينه بزداي غبار
آشيان تهي ‌دست مرا،
مرغ دستان تو پر مي‌سازد
آه مگذار، كه دستان من آن
اعتمادي كه به دستان تو دارد به فراموشي‌ها بسپارد
آه مگذار كه مرغان سپيد دستت
دست پرمهر مرا سرو تهي بگذارد
من چه مي‌گويم، آه…
با تو اكنون چه فراموشي‌ها؛
با من اكنون چه نشستن‌ها، خاموشي‌هاست
تو مپندار كه خاموشي من،
هست برهان فراموشي من
من اگر برخيزم
تو اگر برخيزي
همه بر مي‌خيزند

۱۳۹۱ شهریور ۱۳, دوشنبه

نقش ما در سرنوشتمان

بر سرزمین ما ایران و بر مردمش در گذر تاریخ ، بسیار ظلمها از جانب بسیار ظالمان تاریخ شده است،و البته نقش ما هم در ظلمهایی که بر ما روا داشته شده کم نیست، چنان که به قول شاعر بزرگمان ناصر خسرو : (از ماست که بر ماست ) خود گواه این گفته هاست. در این سخنان قصد آن نیست که زخمهای دیرینه را باز کنیم  و سر آن نداریم که از خود و کردارمان در مصیبتهایی که بر ما گذشته و می گذرد ، زیاده سخن گوییم ، بلکه هدف ، صرفا آگاهی و یادآوری تاریخ می باشد ، چرا که می دانیم گذشته چراغ راه آینده است . 
شاید که با خواندن دیگر بار تاریخمان و مروری بر آن ، بتوانیم راه درست را ، در آینده ی پیش رو پیدا کنیم . چنان که همه خوانده ایم  و یا بارها بزرگترهایمان در داستانها و حکایتهایی  برایمان گفته اند ، اتحاد و همبستگی می تواند ، ملتی را از پایین ترین به بالاترین بکشاند.
نمونه اش همبستگی اعراب بادیه نشین در فتوحات صدر اسلام که ایران وبسیاری از کشورهای آسیا،آفریقا و اروپا را در هم نوردیدند ومردمهایی با تاریخ کهن را شکست دادند. 
 نمونه اش داستان پیرمرد و فرزندانش و چوبهایی که با کنار هم قرار دادن آنها ، هیچ کدام از برادران نتوانستند آنها را بشکنند. بله بارها این داستان وداستانهایی از این دست را خوانده  و یا شنیده ایم. اما آیا همیشه به آنها توجه کرده ایم ، شاید در برهه هایی از تاریخ ، بله ، و البته در همان زمانهایی که توجه کافی را داشته ایم ، چه کارها که نکرده ایم. 
اینک  و در این شرایط  حساس ، که کشور ما و مردممان را خطر های زیادی تهدید می کند ، باید که بار دیگر دست در دست هم دهیم  و وطنمان را نجات دهیم و آن را از   بودن وجود وطن فروشان ، پاک کنیم .
در زیر کتابی به نام از میترا تا محمد ، اثر سیاوش اوستا را ، صرفا جهت خواندن برای دوستان عزیز می گذارم ، قضاوت به عهده ی خود شماست . همانگونه که در آغاز این مطلب گفتم ، شاید با خواندن تاریخ ، که البته یکی از راههای آگاهی است،  خواندن این دست کتابها می تواند راهنمایی موثر در پیدان کردن راه درست برای برون رفت از مشکلات  به ما ارائه کند . اینجا 

۱۳۹۱ شهریور ۱۱, شنبه

آقای خامنه ای آیا هیچ به این موضوع فکر کرده اید؟

آقای خامنه ای شما که مرتب بر موضع خود در مورد انرژی هسته ای تاکید می کنید آیا هیچ به این موضوع فکر کرده اید که اگر همچنان به این خواسته ی خود پافشاری کنید جان میلیونها هموطن ایرانی را در خطر بزرگی قرار می دهید ، که آن خطر همانا جنگی است که با خواسته ی شما برای کشور ما به وقوع خواهد پیوست . آیا از مردم پرسیده ای که آنها هم چیزی را که تو می خواهی ، می خواهند؟ این مساله به سرنوشت همه ربط پیدا می کند ، تو واقعا اینها را نمی دانی ، یا خود را به نادانی زده ای؟ آقای خامنه ای دست از این خودخواهی بر دار و نابودی ایران و مردم ایران را با دستان خود رقم نزن .