بر سرزمین ما ایران و بر مردمش در گذر تاریخ ، بسیار ظلمها از جانب بسیار ظالمان تاریخ شده است،و البته نقش ما هم در ظلمهایی که بر ما روا داشته شده کم نیست، چنان که به قول شاعر بزرگمان ناصر خسرو : (از ماست که بر ماست ) خود گواه این گفته هاست. در این سخنان قصد آن نیست که زخمهای دیرینه را باز کنیم و سر آن نداریم که از خود و کردارمان در مصیبتهایی که بر ما گذشته و می گذرد ، زیاده سخن گوییم ، بلکه هدف ، صرفا آگاهی و یادآوری تاریخ می باشد ، چرا که می دانیم گذشته چراغ راه آینده است .
شاید که با خواندن دیگر بار تاریخمان و مروری بر آن ، بتوانیم راه درست را ، در آینده ی پیش رو پیدا کنیم . چنان که همه خوانده ایم و یا بارها بزرگترهایمان در داستانها و حکایتهایی برایمان گفته اند ، اتحاد و همبستگی می تواند ، ملتی را از پایین ترین به بالاترین بکشاند.
نمونه اش همبستگی اعراب بادیه نشین در فتوحات صدر اسلام که ایران وبسیاری از کشورهای آسیا،آفریقا و اروپا را در هم نوردیدند ومردمهایی با تاریخ کهن را شکست دادند.
نمونه اش داستان پیرمرد و فرزندانش و چوبهایی که با کنار هم قرار دادن آنها ، هیچ کدام از برادران نتوانستند آنها را بشکنند. بله بارها این داستان وداستانهایی از این دست را خوانده و یا شنیده ایم. اما آیا همیشه به آنها توجه کرده ایم ، شاید در برهه هایی از تاریخ ، بله ، و البته در همان زمانهایی که توجه کافی را داشته ایم ، چه کارها که نکرده ایم.
اینک و در این شرایط حساس ، که کشور ما و مردممان را خطر های زیادی تهدید می کند ، باید که بار دیگر دست در دست هم دهیم و وطنمان را نجات دهیم و آن را از بودن وجود وطن فروشان ، پاک کنیم .
در زیر کتابی به نام از میترا تا محمد ، اثر سیاوش اوستا را ، صرفا جهت خواندن برای دوستان عزیز می گذارم ، قضاوت به عهده ی خود شماست . همانگونه که در آغاز این مطلب گفتم ، شاید با خواندن تاریخ ، که البته یکی از راههای آگاهی است، خواندن این دست کتابها می تواند راهنمایی موثر در پیدان کردن راه درست برای برون رفت از مشکلات به ما ارائه کند . اینجا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر