به راستی حکومتهای خودکامه و دیکتاتورهای حاکم چگونه می اندیشند و چرا از سرنوشت مختوم همتایان خود عبرت نمی گیرند ، چرا به صندلی قدرت چسبیده اند و حاضر نیستند لحظه ای به عاقبت نافرجام کار خود بیاندیشند ، فرد یا گروهی کنترل اوضاع را در این کشورها در اختیار دارند، یک شخص مجری اوامر گروهی در سایه است یا گروهی در سایه ،مجری اوامر آن شخص در رأس ؟
تقسیم کار چگونه است ، چه کسی حافظ منافع کیست؟ مثلا بشار اسد تصمیم گیرنده ی اصلی است یا اطرافیان او ، یا هر دو با هم ؟آیا سوریه با یک دیکتاتور روبرو ست یا با گروهی دیکتاتور ؟ منافع آنها چگونه به هم گره خورده است؟ نقطه ی اتصال کجاست و چگونه جوش خورده است ؟ آیا این کارها که می کنند به خاطر نادانی است یا منافع؟ قطعا نادانی نیست ،چون این افراد نه بیسواد هستند و نه بی اطلاع از اوضاع حال و آینده ، پس قسمت دوم نزدیکتر به حقیقت است ، اگر اینچنین است آین منافع چقدر است و دامنه ی آن تا کجاست؟چرا افکار عمومی بعد از رفتن یک دیکتاتور ، سایرین را به حال خود رها می سازد ، آیا این رها سازی دیگران بهترین دلیل و مشوق تشکیل گروه یا فرد دیکتاتور بعدی نیست؟چرا هیچگاه تمامی افراد در یک سیستم دیکتاتوری مورد بازخواست قرار نمی گیرند ؟ مثلا در مصر مبارک محاکمه می شود ، بقییه کجا هستند؟ در لیبی قذافی معدوم می شود ، کسان دیگر چه می شوند؟ فردا در سوریه اسد مسئول اصلی کشتار است یا دیگران هم هستند؟ نقش ایران ،چین و روسیه چه می شود ؟ جانهای گرفته شده از مردم بی گناه و کودکان معصوم و بی خبر به عهده ی کیست ؟
سازنده ی هواپیمای میگ ، بمب خوشه ای ، خلبان ،فرمانده ی ارتش ، برج مراقبت یا اسد مقصر است ؟ وجدانهای جوامع بشری به خواب رفته اند، آیا در چین و روسیه هیچ انسانی که نشان انسانیت داشته باشند وجود ندارد؟ آیا این مردم هیچ انتظاری در زمان عسرت و گرفتاری خود ندارند؟ آیا پاسدارانی که به دستور ملای بزرگ بد کارشان برمردم سوریه می تازند از عاقبت خود بیمناک نیستند ؟ جز این است که می دانند نظارتی بر کارشان نیست و همچون سزبازان آمریکایی مورد مواخذه قرار نمی گیرند .
سازمان ملل چرا برای عضویت ممالک ، امضای کنوانسیونها و تعهدات را الزامی نمی داند و ملاک عضویت قرار نمی دهد ؟ مثلا اگر عضویت کشوری را به دلیل نادیده گرفتن معاهدات و پایمال نمودن حقوق اولیه ی شهروندان به حالت تعلیق در آورد بر افکار عمومی دنیا تاثیر می گذارد که این عضو فاقد وجاهت است و مردم آن کشور سریعتر رهبران خود را می شناسند و از آنان روی بر می گردانند.
تقسیم کار چگونه است ، چه کسی حافظ منافع کیست؟ مثلا بشار اسد تصمیم گیرنده ی اصلی است یا اطرافیان او ، یا هر دو با هم ؟آیا سوریه با یک دیکتاتور روبرو ست یا با گروهی دیکتاتور ؟ منافع آنها چگونه به هم گره خورده است؟ نقطه ی اتصال کجاست و چگونه جوش خورده است ؟ آیا این کارها که می کنند به خاطر نادانی است یا منافع؟ قطعا نادانی نیست ،چون این افراد نه بیسواد هستند و نه بی اطلاع از اوضاع حال و آینده ، پس قسمت دوم نزدیکتر به حقیقت است ، اگر اینچنین است آین منافع چقدر است و دامنه ی آن تا کجاست؟چرا افکار عمومی بعد از رفتن یک دیکتاتور ، سایرین را به حال خود رها می سازد ، آیا این رها سازی دیگران بهترین دلیل و مشوق تشکیل گروه یا فرد دیکتاتور بعدی نیست؟چرا هیچگاه تمامی افراد در یک سیستم دیکتاتوری مورد بازخواست قرار نمی گیرند ؟ مثلا در مصر مبارک محاکمه می شود ، بقییه کجا هستند؟ در لیبی قذافی معدوم می شود ، کسان دیگر چه می شوند؟ فردا در سوریه اسد مسئول اصلی کشتار است یا دیگران هم هستند؟ نقش ایران ،چین و روسیه چه می شود ؟ جانهای گرفته شده از مردم بی گناه و کودکان معصوم و بی خبر به عهده ی کیست ؟
سازنده ی هواپیمای میگ ، بمب خوشه ای ، خلبان ،فرمانده ی ارتش ، برج مراقبت یا اسد مقصر است ؟ وجدانهای جوامع بشری به خواب رفته اند، آیا در چین و روسیه هیچ انسانی که نشان انسانیت داشته باشند وجود ندارد؟ آیا این مردم هیچ انتظاری در زمان عسرت و گرفتاری خود ندارند؟ آیا پاسدارانی که به دستور ملای بزرگ بد کارشان برمردم سوریه می تازند از عاقبت خود بیمناک نیستند ؟ جز این است که می دانند نظارتی بر کارشان نیست و همچون سزبازان آمریکایی مورد مواخذه قرار نمی گیرند .
سازمان ملل چرا برای عضویت ممالک ، امضای کنوانسیونها و تعهدات را الزامی نمی داند و ملاک عضویت قرار نمی دهد ؟ مثلا اگر عضویت کشوری را به دلیل نادیده گرفتن معاهدات و پایمال نمودن حقوق اولیه ی شهروندان به حالت تعلیق در آورد بر افکار عمومی دنیا تاثیر می گذارد که این عضو فاقد وجاهت است و مردم آن کشور سریعتر رهبران خود را می شناسند و از آنان روی بر می گردانند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر